براي ورود به بحث خوب است از يک خبر جالب شروع کنيم.محققان آمريکايي طي تحقيقات خود دريافته اند که مردان و زنان در ۲۰ تا ۳۵ درصد روابط اجتماعي خود به ديگران دروغ مي گويند.
به نوشته خبر آنلاين معمولا در سال هاي اوليه دوران نوجواني، پسران تشويق مي شوند تا درباره توانايي هاي خود اغراق و از حق خود در برابر ديگران دفاع کنند. با اين شيوه يک پسر مي تواند برتري خود را به يک گروه ثابت کند.
هم چنين در تحقيقي که در نشريه روان شناسي کاربردي چاپ شد محققان دريافتند که طي يک مکالمه ۱۰ دقيقه اي نزديک به ۶۰ درصد مردم حداقل يک بار دروغ مي گويند.
البته نوع دروغ هايي که مردان و زنان مي گويند متفاوت است. مردان معمولا از دروغ براي موجه جلوه دادن خود استفاده مي کنند، در حالي که زنان براي اين که طرف مقابلشان حس بهتري داشته باشد، دروغ مي گويند.
در اين خصوص دکتر مصطفي اقليما، رئيس انجمن مددکاري اجتماعي ايران ، درباره ابعاد دروغ و تاثير آن بر ساختارهاي جامعه به خراسان چنين مي گويد: به طور کلي ما مردمي هستيم که دوست نداريم کسي را از خود برنجانيم، به همين علت و به گمان خودمان آسان ترين راه يعني دروغ گويي را در پيش مي گيريم.در برخي موارد نيز دروغ مي گوييم چون نياز به اثبات و تاييد و ابراز وجود داريم. بسياري از ما موقعيت شغلي، اجتماعي و خانوادگي خود را در گرو تاييد يا نظر ديگران مي دانيم و بنابراين تلاش مي کنيم به هر وسيله اي آن ها را براي خود نگه داريم. در چنين شرايطي حق را ناحق مي کنيم، راست و دروغ را به هم مي بافيم و هر مسئله نادرستي را درست جلوه مي دهيم. از طرفي وقتي در جامعه ساز و کار نظام مند حاکم نباشد،قواعد و مقررات و ضوابط کامل نباشد و يا به درستي اجرا نشود، افراد به نگفتن حقيقت براي رسيدن به مقاصد خود عادت مي کنند و تا زماني که با افشاي دروغ آب از آب تکان نخورد،وجدان جمعي جامعه نسبت به آن بي اعتناست و آن را طبيعي فرض مي کند.اين موضوع در تمامي آسيب هاي اجتماعي قابل نشانه گذاري است.به عنوان مثال در پديده شوم طلاق، دروغ گويي يکي از عوامل پنهان آن است.
دکتر اقليما تصريح مي کند: در بيشتر موارد جوان براي به دست آوردن جايگاه و موقعيت اقتصادي و اجتماعي بهتر به هر وسيله اي ازجمله دروغ متوسل مي شود تا به آن چه مي خواهد برسد و به عنوان مثال با فلان خانواده ثروتمند ازدواج کند.
پس از ازدواج مهم نيست که چقدر دروغ گفته شده و چطور خانواده اي خام شده يا بدتر از آن زندگي دختري تحت تاثير دروغ هاي طرف مقابل تباه شده است.زيرا فرد به هدف خود رسيده است و طرف مقابل يا بايد تحمل کند و يا طعم تلخ جدايي و طلاق را بچشد.
در کشورهاي ديگر شغل پدر که از نظر ما تاثير مستقيمي روي سرنوشت فرزندان دارد، کمترين اهميتي ندارد و هرکس مي تواند با تکيه بر آن چه هست، ازدواج کند. ما در جامعه به اسم و عناوين اهميت مي دهيم نه به شخصيت ؛ متاسفانه اين امر باعث شده است به ظواهر بيشتر اهميت دهيم.
در موارد ديگر نيز به دليل توجيه کردن، افراد حتي متوجه دروغ گويي خود نمي شوند.
به نوشته رويترز، در يک تحقيق که در نشريه لايوساينس به چاپ رسيد دانشمندان از گفت وگوي تعدادي از افراد فيلم برداري کردند و سپس فيلم را به خود آن ها نشان دادند. بسياري از آن ها از تعداد دروغ هايي که طي يک گفت وگوي کوتاه گفته بودند، متعجب شدند.
هم چنين بررسي ها نشان مي دهد دروغ گويي در محيط کار نيز شايع است. بسياري از مردم تمايل بيشتري براي دروغ گفتن به همکار خود در مقايسه با غريبه ها دارند. به نظر مي رسد ما در محيط کار نياز بيشتري به اثبات خود داريم و به همين دليل بيشتر همکاران خود را فريب مي دهيم
همچنين بررسي ها نشان مي دهد به افرادي که علاقه داريم بيش از ديگران دروغ مي گوييم. در بسياري از موارد ناراحت کردن افراد صميمي، دوستان و اعضاي خانواده براي ما بسيار سنگين است و به همين دليل سعي مي کنيم با دروغ گفتن از اين کار اجتناب کنيم.
از سوي ديگر دکتر اکرم پرند، روان شناس باليني و عضو هيئت علمي دانشگاه تهران، درباره ريشه هاي دروغ به خراسان چنين مي گويد: عادت به دروغ گويي از دوران کودکي نشات مي گيرد. کودکان با يادگيري مشاهده اي و الگو برداري از رفتارهاي والدين به صورت عملي، مسائل زيادي ياد مي گيرند و طبيعي است که شعارهايي مثل «دروغ گفتن کار بدي است» يا «دروغگو دشمن خداست» بدون التزام عملي به داشتن صداقت در رفتار با کودک نمي تواند کارساز باشد.
رفتار مناسب در مقابل کودکان به ويژه از ۳ سالگي به بعد که کودک به صورت مستقيم به الگو برداري مي پردازد، بسيار مهم است. کودکي که در خانواده شاهد دروغ گفتن والدين است، طبيعي است که به اين رفتار نادرست در بزرگسالي هم ادامه مي دهد. از طرفي والدين وظيفه دارند که يک سري مهارت ها را به کودکان ياد دهند تا او در آينده نيازي به دروغ گويي نداشته باشد. از آن جا که شخصيت فرد در دوران کودکي شکل مي گيرد، آموزش مهارت هايي نظير مهارت حل مسئله، خودآگاهي، توانايي کنترل هيجانات، توانايي بيان و کنترل احساسات و درک احساسات ديگران، به کودک کمک مي کند تا بتواند مسائل را به طرز صحيحي حل کند. بيشتر کودکان و بزرگسالان زماني که مهارت حل مسئله نداشته باشند، راحت ترين کار يعني دروغ گفتن را انتخاب مي کنند تا بتوانند مشکل خود را به طور مقطعي حل کنند.
دروغ يعني فرار از حل مسئله به جاي رو به رو شدن با آن. به عبارت ديگر نداشتن مهارت براي رويارويي با مشکل و حل آن، علت اصلي دروغ گويي است. کسي که مهارت حل مسئله دارد، سعي مي کند مشکل را با کمترين تبعات حتي اگر به ضرر خودش باشد يا مايه ناراحتي اطرافيان شود، حل کند زيرا به تجربه دريافته است که فقط با داشتن صداقت مي توان مشکلات را به خوبي حل کرد.
وي ادامه مي دهد: اگر بستر آموزشي مناسبي در خانواده فراهم باشد و فرد هم از خانواده خود الگو برداري صحيحي کند، بي گمان مي تواند در جامعه و در اجتماع همسالان، همکاران و ديگران صداقت خود را حفظ کند و تحت تاثير متغيرهاي اجتماعي قرار نگيرد، حتي اگر ببيند با دروغ گويي کارها بهتر و آسان تر انجام مي شود.
دروغ گويي صفتي است که به همراه خود بي اعتمادي مي آورد و طردشدگي، خشم هاي مهارنشده، انزوا، پرخاشگري، کينه و خشونت ناشي از آن سلامت رواني فرد را به خطر مي اندازد. اين موارد باعث مي شود احساس خود ارزشمندي فرد تحت تاثير قرار بگيرد.
اين روان شناس باليني درباره اين که گاه دروغ گفتن بهترين راه براي حفظ حريم خصوصي تلقي مي شود، اين چنين توضيح مي دهد: مي توان مهارت هايي را آموزش داد که فرد در هيچ شرايطي تن به دروغ گويي ندهد. در واقع فرد بايد بتواند هر جا لازم است «نه» بگويد و درخواست ديگران را به صورت محترمانه رد کند يا اين که سکوت کند، اين کار نوعي مهارت است که اغلب افراد فاقد آن هستند و مي گويند در موقعيتي مجبور به دروغ گويي شديم در حالي که بايد مهارت نه گفتن را داشت و با برخورد صحيح و در موقعيت مناسب از دروغ گفتن اجتناب کرد.
بنابراين تاکيد ما در مواجهه با دروغ گويي آموزش است. آموزش از دوران پيش از دبستان به پيشگيري از بروز بسياري از چنين رفتارهايي کمک مي کند و بسيار کارساز است.
نظرات شما عزیزان:
|